دیریست که کولبران کرد به شیوه‌های مختلف جانشان و در نتیجه حقوق اولیه‌اشان را برای تامین معاش روزانه‌ی خود و خانواده، بر کف دست نهاده و متأسفانه در نهایت آن‌را از دست می‌دهند. هر روز این قربانیان اقتصاد بیمار کشور، در سخت‌ترین شرایط و با وصف اطلاع از مخاطرات راه، پای در مسیری بدون بازگشت می‌گذارند. اینان نه قاچاقچی به معنای واقعی آن و نه مختل‌کننده‌ی اقتصاد کشورند. در واقع اجیرشدگانی دستمزد بگیرند که در پی نان روانند. اغراق نیست که گفته شود در غیاب آنان هم باری آنچنانی از حجم قاچاق کشور برداشته نمی‌شود.

با این همه، اگر تعداد کولبرانی که بیشترشان به تیر تفنگ و یا در برخی از اوقات مانند حادثه‌ی ریزش بهمن در سردشت به حوادث طبیعی کشته شده‌اند را در نظر آوریم، بیانگر بخشی از فاجعه‌ای انسانی است که در حق این بخش از مردم کشورمان رفته است و در اکثر موارد هم البته از دید عامّه‌ی مردم مخصوصاً در مرکز کشور پنهان مانده و کسی را به تأمّل وا نداشته است که استمرار این امر چه عواقب سلبی و ناخوشایندی برای کشور و مردم منطقه دارد. 

آغشته‌شدن نان روزانه‌ی مردم به خون کولبران، پدیده‌ای نیست که بتوان از آن به آسانی گذشت. هریک از این افراد در جای خود می‌توانند به‌عنوان شهروندی فعّال، خلّاق و توانمند جایی را در اقتصاد کشور پر نمایند. اگر هریک از اینان و بازماندگان آن‌ها در حال حاضر می‌توانستند و بتوانند در کارگاهی و کارخانه‌ای مشغول تولید باشند، اگر آن همه سرمایه‌ای که به طریق غیرقانونی و در جریان فساد مالی گسترده از کشور خارج گردید، در داخل کشور به درستی و در راستای سرمایه‌گذاری تولیدی به جریان می‌افتاد، دیگر نیازی نبود تا در گوشه و کنار کشور و از جمله در شهرهای مرزی کردستان، شاهد پرپرشدن جسم و جان جوانان و البته پیرانی باشیم که با پای پیاده به دنبال نانی بدوند که حق اولیه‌ی آنان است. خاموشی وجدان جامعه‌ی ما در قبال این درد جانکاه، بسیار تلخ‌تر از ترادژدی مرگ و فریاد فروخفته در درون کولبران کرد است. 

آیا می‌شود تصور کرد که جامعه در برابر شنیدن خبر روزمره‌ی کشته شدن کولبران، به‌نوعی حساسیت خود را از دست داده است و آن‌را امری عادی تلقی می‌کند؛ یا اینکه همواره باید فاجعه در حدی بزرگ باشد که تکانی به جامعه وارد کند و به تبع آن نهادهای دولتی هم تصمیماتی اتخاذ کنند.

باید تا دیر نشده اندیشید. اقتصاد کشور در صورت بازاندیشی واقع‌بینانه، ظرفیت آنرا دارد که جا برای همه‌ی کسانی که جویای کارند و در پی کسب رزق و روزی سالم و درست هستند، داشته باشد. یک مدیریت و تصمیم روزآمد، توأم با حاکمیت قانون و به دور از سازوکارهای موجود برای دورزدن قانون، تا اندازه‌ی زیادی توان آنرا به دولت و جامعه می‌دهد تا از معیشتی سالم، پاک و شایسته برخوردار شوند و آن عزّت و احترام انسانی را داشته باشند که حق آن‌ها است.

جادارد نه در مقام مقایسه ولی در مقام شهروندی با حقوق برابر، دستگاه‌های دولتی برای حمایت از خانواده‌های آسیب‌دیده‌ی کولبران، چه کولبران خفته در برف سردشت و چه آن‌ها که به‌وسیله‌ی تیرتفنگ در گذشته جانشان را از دست داده‌اند، همانند "مال باختگان پلاسکو"، وام درازمدت برای تحصیل شغل و رهایی از "کولبری" پرداخت کنند و با انجام این حداقل، قدری از بار وجدانی موضوع را کاهش دهند.